حضرت ایت الله مرعشی نجفی(رحمته الله علیه)جریانی را نقل می فرمایند:فرمودند وقتی که در نجف بودم یک روز مادرم فرمود پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورند برای نهار_حقیر رفتم طبقه ی فوقانی دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده.مستاصل ماندم چه کنم امر مادرم را اطاعت کنم و از طرفی می ترسیدم با بیدار کردن پدرم از خواب رنجش خاطر مبارکشان باشد.لذا خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین مرتبه بوسیدم تا اینکه در اثر قلقلک پا از خواب بیدار شد و دید من هستم پدرم سید محمود مرعشی وقتی این علاقه و ادب و کمال را از من دید فرمود شهاب الدین تو هستی؟عرض کردم بله اقا بعد دو دستش را به سوی اسمان بلند کرد و فرمود پسرم خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اها بیت(ع)قرار دهد الان من هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.